علی
صفحه نخست » مطالب مرتبط » حنجره رنج ها » این یک داستان نیست، یک روایت است. روایت زندگی علی…

این یک داستان نیست، یک روایت است. روایت زندگی علی…

چکیده:

روایت زندگی علی...

کودکی که هر روز دستانش را از دنیای خیال می بُرند اما قطار آرزوهایش، دستانش را برایش باز می‌گرداند.

او تنها ۱۰ سال دارد و در کنار خواهر ۷ ساله اش باید تعداد زیادی لیف و کیسه را به بازار ببرد و در شلوغی و ازدحام آنجا بفروشد تا وقت برگشتن سربلند و کیفور بر طبل شادانه بکوبد.
او عاشق نقاشی است و هر روز در مسیر خانه تا بازار چند دقیقه پشت ویترین مغازه ای می ایستد و به جعبه های مدادرنگی خیره میشود‌.
یکبار قیمت یک جعبه را پرسیده بود و بعد از شنیدن قیمت آن، برق از سرش پریده بود.
پشت سرش، جایی که بساطش را پهن می‌کند دیوار سیمانی بزرگی قرار دارد و کودک قصه ما با تکه ای زغال نقش‌های سیاه اما سفیدِ دنیای خودش را روی آن ترسیم می‌کند.
نقش کودکی که دستش را بریده اند و قطار خیال، دستش را برایش پس می‌آورد.