
این یک داستان نیست، یک روایت است. روایت زندگی الهام…
روایت زندگی الهام...
پدر و مادری که حدود دو سال پیش دختران خود را تعمداً در خانه محبوس کرده و به آتش کشیدند.
یکی از دختران بیش از ۶۰ درصد دچار سوختگی شد و دختر کوچکتر از ناحیه شانه.
والدین آنها در توهم ناشی از مصرف شیشه میخواستند کودکان خود را برشته کنند.
اما همسایگان متوجه قضیه شده و به کمک این دو طفل زبان بسته شتافتند.
دختر بزرگتر اکنون به مدرسه میرود و از سمت همکلاسی های خود مسخره میشود و هر روز با گریه و قلبی آکنده از غم به خانه برمیگردد.
دست و پاهای او به شدت آسیب دیده و راه رفتن و نشستن را برایش دشوار کرده است.
دختر قصه ما با وجود مشکلات جسمی در کنار والدین خود کار میکند و در تامین مخارج خانه آنها را یاری میکند.
با وجود اتفاق وحشتناکی که برایش افتاده همچنان عاشق مادر و خواهرش است و دلش میخواهد مثل خورشیدی زندگی آنها را گرم و نورانی کند.

